- گوهر انداز کردن
- گوهر افشان کردن، اشک ریختن: بر او از مژه گوهر انداز کرد پس از پای او نامه را باز کرد. (امیر خسرو)، گوهر افشانده: همه ره گنج ریز و گوهر انداز بیاوردند شیرین را بصد ناز. (نظامی)
معنی گوهر انداز کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندازه چیزی را بنظر تعیین کردن، چیزی یا کسی را بدقت نگریستن از نظر گذرانیدن: سر تا پای او را ورانداز کرد